معنی (.iv &.tv &.n): زمین، خاک، میدان، زمینه، کف دریا اساس، پایه، بنا کردن، برپا کردن، بگل نشاندن، اصول , اساسی، زمان ماضی فعل dnirg نخستین را یاد دادن(به)، فرودامدن، بزمین نشستن, معنی (پهذ &پفذ &پئ): زمین، خاک، میدان، زمینه، کف دریا اساس، پایه، بنا کردن، برپا کردن، بگل نشاندن، اصول پ اساسی، زمان ماضی فعل یئهقل نخستین را یاد دادن(به)، فرودامدن، بزمین نشستن, معنی (,iv &,tv &,n): xkdj، oاl، kdbاj، xkdji، lt bcdا اsاs، /اdi، fjا lcbj، fc/ا lcbj، f;g jaاjbj، اwmg , اsاsd، xkاj kاqd tug dnirg josتdj cا dاb bاbj(fi)، tcmbاkbj، fxkdj jasتj, معنی اصطلاح (.iv &.tv &.n): زمین، خاک، میدان، زمینه، کف دریا اساس، پایه، بنا کردن، برپا کردن، بگل نشاندن، اصول , اساسی، زمان ماضی فعل dnirg نخستین را یاد دادن(به)، فرودامدن، بزمین نشستن, معادل (.iv &.tv &.n): زمین، خاک، میدان، زمینه، کف دریا اساس، پایه، بنا کردن، برپا کردن، بگل نشاندن، اصول , اساسی، زمان ماضی فعل dnirg نخستین را یاد دادن(به)، فرودامدن، بزمین نشستن, (.iv &.tv &.n): زمین، خاک، میدان، زمینه، کف دریا اساس، پایه، بنا کردن، برپا کردن، بگل نشاندن، اصول , اساسی، زمان ماضی فعل dnirg نخستین را یاد دادن(به)، فرودامدن، بزمین نشستن چی میشه؟, (.iv &.tv &.n): زمین، خاک، میدان، زمینه، کف دریا اساس، پایه، بنا کردن، برپا کردن، بگل نشاندن، اصول , اساسی، زمان ماضی فعل dnirg نخستین را یاد دادن(به)، فرودامدن، بزمین نشستن یعنی چی؟, (.iv &.tv &.n): زمین، خاک، میدان، زمینه، کف دریا اساس، پایه، بنا کردن، برپا کردن، بگل نشاندن، اصول , اساسی، زمان ماضی فعل dnirg نخستین را یاد دادن(به)، فرودامدن، بزمین نشستن synonym, (.iv &.tv &.n): زمین، خاک، میدان، زمینه، کف دریا اساس، پایه، بنا کردن، برپا کردن، بگل نشاندن، اصول , اساسی، زمان ماضی فعل dnirg نخستین را یاد دادن(به)، فرودامدن، بزمین نشستن definition,